سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 >

92/3/28
2:59 ع

روزی مردی نابینا روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من نابینا هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است. مرد نابینا از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.

مرد نابینا هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود:امروز بهار است.ولی من نمی توانم آن را ببینم.



  

92/3/17
6:50 ع

آمدن عیسى(علیه السلام) از آسمان و یارى امام مهدى(علیه السلام)

مسلمانان اتفاق نظر دارند که پیامبر خدا ، عیسى(علیه السلام) ، در آخر الزمان ، از آسمان به زمین مى آید . خدا مى فرماید : « همه اهل کتاب ، پیش از مرگ مسیح ، به او ایمان مى آورند و روز قیامت بر آنها گواه خواهد بود » (نساء/159) همچنین مى فرماید : « مسیح سبب آگاهى بر روز قیامت است ( زیرا نزول وى گواه نزدیکى رستاخیز است ) . هرگز در آن تردید نکنید و از خدا پیروى کنید که این راه مستقیم است » ( زخرف / 61 ) .



یعنى مسیح(علیه السلام) از نشانه هاى قیامت است و همه اهل کتاب ، مسیحى و یهودى ، به او ایمان مى آورند ; و ایمان آنها زمانى است که خدا وى را به دنیا مى فرستد و مسیح و آیات و نشانه هاى خدا را مى بینند .

امام باقر(علیه السلام) فرمود : « عیسى(علیه السلام) پیش از روز قیامت ، از آسمان به زمین نزول مى کند و یهودیان و مسیحیان پیش از مرگش ، به او ایمان مى آورند . وى پشت سر مهدى نماز مى خواند » ( بحار 14/530 ) .

حکمت عروج مسیح به آسمان این است که خدا وى را براى مرحله حساسى از تاریخ و براى مأموریت مهمّى ذخیره کرده است ، پیروان وى بزرگ ترین نیروى جهان در آخر الزمان خواهند بود و همچنین بزرگ ترین مانع براى رسیدن نور هدایت به ملت ها و برپایى دولت جهانى عدل الهى . از این رو طبیعى است که مسیح(علیه السلام) در سرزمین هاى آنان فرو بیاید و جهان مسیحیت ، که پدیده هاى جاهلانه و عوامانه آن را فرا گرفته ، آمدن حضرت را موجب یارى خود در برابر ظهور مهدى(علیه السلام) و مسلمانان بدانند . طبیعى است که مسیح(علیه السلام) از کشورهاى مختلف مسیحى بازدید مى کند ; خدا انواع معجزات را به دست او ظاهر مى سازد و تعداد بسیارى به دست ایشان هدایت مى شوند .

نخستین ثمره نزول حضرت عیسى ، کاهش دشمنى غربى ها با اسلام و مهدى(علیه السلام) و برقرارى پیمان صلح و آشتى بین دولت هاى غرب و امام مهدى(علیه السلام)است .

بعید نیست که نماز خواندن عیسى(علیه السلام) پشت سر مهدى(علیه السلام) چند سال پس از نزول یعنى زمانى باشد که دولت هاى غربى پیمان صلح را شکسته و لشکریان خود را براى جنگ با مهدى(علیه السلام) بسیج کنند . در این هنگام است که مسیح(علیه السلام)موضع روشن خود را در جانبدارى از امام مهدى(علیه السلام) آشکار مى کند و به او اقتدا مى کند .

اما معقول آن است که شکستن صلیب ها و کشتن خوک ها که منابع سنى آن را روایت کرده اند ، پس از شکست غربى ها در نبرد با امام بوده و بعد از آن است که امام و مسیح(علیهما السلام) وارد مراکز کشورهاى مسیحى شوند و ملت ها با تکبیر و هلهله از او استقبال کنند .

در البیان فی أخبار صاحب الزمان  مقاتل بن سلیمان و مفسران پیرو وى در تفسیر « وإنه لعلم الساعة » ( زخرف /61 ) گفته اند : مقصود مهدى است که در آخر الزمان مى آید ]و سبب آگاهى بر روز قیامت است[.

کشف الغمه 3/280 ; صواعق /162 ; حلیة الأبرار 2/724 ; ینابیع المودة/301 .

خداوند مى فرماید : « فرشتگان گفتند : اى مریم ! خدا تو را به کلمه اى ( وجود با عظمتى ) بشارت مى دهد که نامش مسیح ، عیسى پسر مریم ، است . در این جهان و جهان دیگر ، صاحب شخصیت و از مقربان الهى خواهد بود . در گهواره و در حالت کهولت با مردم سخن مى گوید و از شایستگان است » ( آل عمران /45 ـ 46 ) .

معنى « در گهواره با مردم سخن مى گوید » همان سخن گفتن هنگام ولادت است اما « در کهولت » یعنى وقتى از آسمان فرود آید ، چون در سى و سه سالگى و پیش از کهولت ، به آسمان برده شد . ابن عباس مى گوید : سى ساله بود ( بغوى 2/77 ) . کهولت ، چنان که لغت شناسان گفته اند ، از وقتى است که خطوط پیرى آشکار شود . راغب مى گوید : کهولت یعنى وقتى سفیدى پیرى با سیاهى مو آمیخته شود . . .

در مجمع البیان  آمده است : کهولت یعنى پس از نزول عیسى(علیه السلام) از آسمان ، براى کشتن دجال . حضرت در سى و سه سالگى به آسمان برده شد که پیش از کهولت بود . این گفته به نقل از زید بن اسلم است . طبرى در تفسیرش مى گوید : کسانى که مى گویند عیسى(علیه السلام) در گهواره و کهولت با مردم سخن مى گوید ، مقصودشان پیش از رفتن به آسمان است اما برخى گفته اند : کهولت یعنى وقتى دوباره ظاهر شود و با مردم سخن بگوید .

وى نام معتقدان به این نظریه را مى بَرَد ، بعد از « ابن زید » آن را نقل مى کند . ثعلبى در تفسیرش  و فخر رازى ، این نظریه را منتسب به « حسن بن فضل بجلى » مى دانند ، و بغوى  مى گوید : از حسین بن فضل پرسیدند : مطلبى درباره نزول عیسى(علیه السلام) در قرآن هست ؟ گفت : آرى ، آن جا که خدا فرمود : « وکَهْلا ; در کهولت با مردم سخن خواهد گفت » ( آل عمران /46 ) او در دنیا به سن کهولت نرسید ، پس معنایش این است که پس از نزول از آسمان به کهولت مى رسد .

مسیح مى گوید : بندگانت به سبب گفتن « عیسى خداست » سزاوار عذابند اما اگر آنها را ببخشى و عذابشان نکنى ; آنها هم دیگر این سخن را نمى گویند ، بلکه تو را به یکتایى خوانده ، و پذیرفته اند که من بنده توام ; اگر اینان را چون از سخن کفر آمیز خود دست برداشته اند ببخشى ، توانا و حکیمى . ر.ک : التصریح فی نزول المسیح / کشمیرى / 292 .

 


  

92/3/16
3:40 ع

بسم رب المهدی

حول و حوش سال 46در روزهایی که اوضاع سیاسی مشهد پر از تنش و خفقان بود، آیت الله خامنه ای برای سومین بار به خاطر فعالیت‌های سیاسی‌شان دستگیر شدند. در همان زمان بود که شبی خواب امام خمینی(ره) را دیدند که پیامی را به ایشان می‌رساند. سال‌ها بعد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در خاطرات زندان ها و بازداشت های آیت الله خامنه‌ای ماجرای این خواب را منتشر کرد. هدایت الله بهبودی در کتاب «شرح اسم» می‌نویسد:
 دوره‌ای وضع سیاسی مشهد سخت و تاب‌فرسا بود و مبارزان در رنج و خفقان بسر می‌بردند. میدان مبارزه جز تعدادی اندک، خالی از افراد بود، و همان یاران کم‌شمار نیز زیر سیطره دستگاه امنیتی گذران می‌کردند.

خواب دید، استاد و مرادش، آیت‌الله خمینی، درگذشته و جنازه‌اش در خانه‌ای نزدیک خانه پدرش، آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای، قرار دارد. خود را در میان جمعیت انبوهی دید که برای تشییع آن‌جا گرد آمده بودند. اندوه و غم قلبش را می‌فشرد. 

تابوت را از خانه بیرون آوردند، روی دوش مردم قرار گرفت و جمعیت حرکت کرد. دید که در میان گروهی از علمای تشییع‌کننده، پشت تابوت گام برمی‌دارد؛ گریان و نالان. بلند گریه می‌کرد و از شدت تاثر با دو دست بر پایش می‌کوبید. آنچه بر ناراحتی او می‌افزود، بی‌خیالی برخی از روحانیان بود.

آنان با یکدیگر حرف می‌زدند و می‌خندیدند؛ کاری که در تشییع جنازه زشت است؛ حال چه رسد به تشییع آیت‌الله خمینی. اثری از غم درگذشت رهبر نهضت در چهره‌های آنان نمی‌دید. و او چاره‌ای جز صبر و دردی جانکاه در خود نمی‌دید. به آخر شهر رسیدند. 

بیشتر مشایعان بازگشتند. گروهی اندک اما، همچنان به تشییع جنازه ادامه دادند. خود را در میان آن 30-20نفری دید که همچنان تابوت بر دوش حرکت می‌کردند. به تپه‌ای رسیدند. حال از آن تعداد 5-4 نفر بیشتر باقی نمانده بود. تابوت را بر بلندای تپه‌ای گذاشتند. 

به طرف پایین تابوت رفت. رفت برای خداحافظی، اما صورت امام را در آن سمت دید؛ دید که آرمیده است. ناگاه برخاست و نشست. چشمان امام، زیر پلک‌های بسته به حرکت درآمد و با انگشت سبابه دست راست به بالا اشاره کرد. وحشت کرد؛ زیاد.

آقای خمینی برخاست و نشست. چشمان امام بسته بود. انگشت سبابه‌اش را به پیشانی آقای خامنه‌ای رساند و آن را لمس کرد. با تعجب و حیرت به این صحنه می‌نگریست. امام لب گشود و به فارسی، دوبار به زبان فارسی گفت: تو یوسف می‌شوی... تو یوسف می‌شوی...

بیدار شد. همه جزئیات خواب را مرور کرد. شاید اول بار برای مادرش بازگفت. بانو خدیجه آن را تعبیر کرد و گفت؛ با غصه هم گفت؛ بله، تو یوسف خواهی شد؛ یعنی همواره در زندان خواهی بود.*

  

92/3/14
6:29 ع

بسم رب المهدی

اللهم عجل لولیک الفرج

یاصاحب الزمان (عج) مددی

سلوک313

دانلود:دوباره همه چی سرد و بی روح میشود


  

92/3/11
6:4 ع

بسم رب المهدی

خشوع در نماز,نماز,خشوع,سلوک
سنگینی نماز نشان دهنده این است که روح خشوع نسبت به پروردگار نداریم، چرا که نداشتن خشوع، باعث سنگینی نماز می شود، پس اگر می خواهیم نماز برای ما لذت آور باشد و عاشقانه به سوی نماز برویم لازمه اش تمرین خشوع است.
 خشوع در واقع چیزی جز حضور قلب توام با تواضع و ادب و احترام نیست. از همین رو مومنان تنها به نماز به عنوان یک کالبد بی روح نمی نگرند، بلکه تمامی توجه آنها به باطن و حقیقت نماز است. رسول گرام اسلام(ص) می فرماید: خشوع، زینت و زیور نماز است.
نماز به انسان درس خشوع می دهد و چه خوب است نمازگزار این صفت را در غیر نماز هم داشته باشد. قطعا کسی که در نماز خشوع کامل دارد در خارج از نماز هم این صفت همراه اوست. در حدیثی حضرت علی (ع) می فرماید: سجده کردن بدنی، گذاشتن جاهای نیکوی صورت بر خاک و روی آوردن به زمین با دو کف دست و کناره های دو پا،همراه با خشوع دل و پاکی نیت است.
روح نماز حضور قلب است، همچنان که امیر المومنین(ع) در حدیثی می فرماید: سجده نفسانی که روح سجده است رها بودن دل از امور فناپذیر و روی آوردن با تمام وجود به امور جاودان و کندن کبر و تعصب بیجا و قطع همه علایق دنیوی و آراسته شدن به اخلاق نبوی است.
آثار خشوع در نماز
- حضور قلب؛ معیار قبولی نماز، حضور قلب است. به هر مقدار حضور قلب باشد، نماز مورد قبول واقع می شود. امام زین العابدین (ع) می فرماید: همانا نماز بنده پذیرفته نمی شود، مگر آنچه را که با قلبش به نماز توجه کرده است. پس مقدار قبول نماز بستگی به خشوع نمازگزار دارد. حضرت علی (ع) می فرماید: در حال کسالت و حیرت زده نماز نخوانید و در حال نماز به فکر خودتان نباشید، زیرا در محضر خدا ایستاده اید. به درستی که آن مقدار از نماز بنده قبول می شود که قلبا به خدا توجه داشته باشد.
- آسان بودن نماز برای خاشعان؛ نماز برای غیر خاشعان سنگین و دشوار است و دشوار نیامدن نماز برای انسان، نشانه خشوع اوست. سنگینی نماز برای ما، نشان دهنده این است که روح خشوع نسبت به پروردگارمان نداریم. نداشتن خشوع، باعث سنگینی نماز می شود. خداوند در سوره بقره آیه 45 نماز را برای غیر خاشعان سنگین می داند؛ در زندگی از صبر و نماز کمک بگیرید، هر چند نماز کار مشکلی است مگر برای فروتنها.پس اگر می خواهیم نماز برای ما لذت آور باشد و عاشقانه به سوی نماز برویم و هنگام رسیدن به وقت نماز خوشحال باشیم و در نماز غرق معنوی الهی شویم، لازمه اش تمرین خشوع است.
- پاک شدن از گناهان؛ نماز با حالت خشوع و حضور قلب باعث پاک شدن گناهان می شود. رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید: کسی که دو رکعت نماز بخواند و در آن دو رکعت قلب خود را به چیزی از امور دنیا مشغول نکند،خداوند گناهانش را می آمرزد.
- نماز بازدارنده از منکرات؛ یکی از مهمترین ویژگی های و خاصیت نماز آن است که نمازگزار را از فرو رفتن در منجلاب فساد و منکرات باز می دارد و او را از ارتکاب گناهان کبیره نهی و منع می کند.
البته مسلم است که این اقتضای نمازاست نه اینکه علت تامه ای برای آن باشد؛ یعنی بدیهی است که توجه بنده و عبد خدا پنج بار در روز به سوی پروردگارش و با خضوع و خشوع و خاکساری نماز را به جای آوردن،به ویژه اگر در محیط اسلامی باشد،انسان را همواره به یاد خدا می اندازد و اگر انسان خدا را فراموش نکرد و او را حاضر و ناظر ندید بی گمان دست به گناهان بزرگ و فحشا و منکرات نمی زند؛ چرا که اذکار و آیاتی که در نماز آمده است، انسان را به وحدانیت و ایمان به پیامبر و کتاب آسمانی در روز قیامت وا می دارد و بالطبع گناه در انسان کم می شود.
حال چنانچه نماز خواندن صرفا یک عادت نباشد، بلکه با خضوع و خشوع و فروتنی و خاکساری انجام پذیرد و با دقت تمام و با کل وجود نمازگزار به ذات اقدس احدیت توجه نماید، بی گمان نماز انسان را از کارهای زشت و قبیحی که فطرت انسان از آن بیزار است باز می دارد. این بازدارندگی نسبی است؛ یعنی هر چقدر خلوص و خشوع و حضور قلب در نماز گزار بیشتر باشد بازدارندگی از منکرات و فحشا در انسان بیشتر و افزونتر می شود و هر چه خلوص و خشوع کمتر باشد، تاثیر این ویژگی نماز کمتر می شود. تا جایی که اگر خشوع در نماز تباشد نماز صرف یک عادت می شود که در این موقع تاثیر نهی از منکر در آن بسیار کم می گردد.

  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ